{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
دســتـــهایش با من . . . چـــــشــــمهایش در خیابان . . . دلـــــــــــــــــــــــش . . . این یکی را نمیخواهم بدانم . . . !
پشیمانند کفش هایم که این همه راه را،راه امدند با نیـــــامدن هایت...
این روزها.... سرفه هایم نیز با خنده ای تصنعی... ورود کام های سیگارم را... خوش آمد می گویند.. . عجب جشنی است... در میان سینه ام...
بـی تو تنهـاییـم را پک می زنم تـا ریـه هایـم زنـدگـی را کـم بیـاورد و شـرعـی ترین خودکـشـی را تجـربـه کنـم
موهام تو جوونی سفید شد مهم نیس غصه خوردم ... به درک بهم بد کردن ... بیخیالش اما خیلی واسم سخته وقتی موهای سفیدمو مادرم ببینه و غصه بخوره
هـَوای نبودنــت پـُـشتِ این سیــگارها عالَــمی از گفته هایِ بی صداست ... !
چقدر دلم هوایت را می کند . حالا که دگر هوایم را نداری...!
ﮐﻢ ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ ﺍﯼ ﻧﯿﺴﺖ؛ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺣﺎﻟﺖ ﺭﺍﺑﭙﺮﺳﻨﺪ !ﻭﻟﯽ ....ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﻬﺘﺮ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﯿﺴﺖ،ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺣﺎﻟﺖ ﺭﺍ ﻣﯿﭙﺮﺳﻨﺪ؛ﺑﺘﻮﺍﻧﯽ ﺑﮕﻮﯾﯽ:ﺧﻮﺏ ﻧﯿﺴﺘﻢ....
حالا هر دومــون روشــن کردیـــم تو رنگ مــوهـاتـــو من ســیــگــار بــعــدی ...
بـــــی خیال حرفهـــــایی که تــــو دلــــم جا مونــــده بــــی خیال قلبــــی که اینهمــــه تنهــــا مونــــــده....
"دیـــوانـــة اَم"، امــّـا... دِلَــــم دیــوانــة بــودَن بـــا "تـــو" را مــیخـــواســت.
وقتی که زندگی یه تئاتر مزخرفه . تنها به جرعه های فراموشی دلخوشم ....
خدایا..... برای خاموشی شب های انتظارم فقط یک فوت کافیست خاموشم کن خسته ام
برایم فرقی نمی کند که این شهر لعنتی چقدرساختمان وخانه وخیابان دارد وقتی که تو دراین شهر نباشی من برج زهرمارم.......
دیروز دیدمش با "او" زیبانبود..به چهره اش هم مهربانی نمی آمد اما تمام وجودم پرازحسادت زنانه شد هرچه بود زشت یازیبا.. خوب یابد صاحب قلبش شده بود...
میدانم روزی تو مرا در آغوش خواهی گرفت... پشیمان و با چشمانی پر از اشک... خودم را که نه!!!عکسم را... عکسی که کنارش نوشته است"یک هفته گذشت..."
دســتـــهایش با من . . . چـــــشــــمهایش در خیابان . . . دلـــــــــــــــــــــــش . . . این یکی را نمیخواهم بدانم . . . !
پشیمانند کفش هایم که این همه راه را،راه امدند با نیـــــامدن هایت...
این روزها.... سرفه هایم نیز با خنده ای تصنعی... ورود کام های سیگارم را... خوش آمد می گویند.. . عجب جشنی است... در میان سینه ام...
بـی تو تنهـاییـم را پک می زنم تـا ریـه هایـم زنـدگـی را کـم بیـاورد و شـرعـی ترین خودکـشـی را تجـربـه کنـم
موهام تو جوونی سفید شد مهم نیس غصه خوردم ... به درک بهم بد کردن ... بیخیالش اما خیلی واسم سخته وقتی موهای سفیدمو مادرم ببینه و غصه بخوره
هـَوای نبودنــت پـُـشتِ این سیــگارها عالَــمی از گفته هایِ بی صداست ... !
چقدر دلم هوایت را می کند . حالا که دگر هوایم را نداری...!
ﮐﻢ ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ ﺍﯼ ﻧﯿﺴﺖ؛ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺣﺎﻟﺖ ﺭﺍﺑﭙﺮﺳﻨﺪ !ﻭﻟﯽ ....ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﻬﺘﺮ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﯿﺴﺖ،ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺣﺎﻟﺖ ﺭﺍ ﻣﯿﭙﺮﺳﻨﺪ؛ﺑﺘﻮﺍﻧﯽ ﺑﮕﻮﯾﯽ:ﺧﻮﺏ ﻧﯿﺴﺘﻢ....
حالا هر دومــون روشــن کردیـــم تو رنگ مــوهـاتـــو من ســیــگــار بــعــدی ...
بـــــی خیال حرفهـــــایی که تــــو دلــــم جا مونــــده بــــی خیال قلبــــی که اینهمــــه تنهــــا مونــــــده....
"دیـــوانـــة اَم"، امــّـا... دِلَــــم دیــوانــة بــودَن بـــا "تـــو" را مــیخـــواســت.
وقتی که زندگی یه تئاتر مزخرفه . تنها به جرعه های فراموشی دلخوشم ....
خدایا..... برای خاموشی شب های انتظارم فقط یک فوت کافیست خاموشم کن خسته ام
برایم فرقی نمی کند که این شهر لعنتی چقدرساختمان وخانه وخیابان دارد وقتی که تو دراین شهر نباشی من برج زهرمارم.......
دیروز دیدمش با "او" زیبانبود..به چهره اش هم مهربانی نمی آمد اما تمام وجودم پرازحسادت زنانه شد هرچه بود زشت یازیبا.. خوب یابد صاحب قلبش شده بود...
میدانم روزی تو مرا در آغوش خواهی گرفت... پشیمان و با چشمانی پر از اشک... خودم را که نه!!!عکسم را... عکسی که کنارش نوشته است"یک هفته گذشت..."
{{::'controllers.mainSite.SmsBankNikSmsAllPatern' | translate}}